هوا کبود شد این ابتدای باران است ...

هوا کبود شد، این ابتدای باران است
دلا دوباره شب دلگشای باران است
دلا دوباره شب دلگشای باران است
نگاه تا خلاء وهم میکشاندمان
مرا به کوچه ببر، این صدای باران است
مرا به کوچه ببر، این صدای باران است
اگرچه سینه من شوره زار تنهایی است
ولی نگاه ترم آشنای باران است
دلم گرفته از این سقف های بی روزن
که عشق رهگذر کوچههای باران است
که عشق رهگذر کوچههای باران است
بیا دوباره نگیریم چتر فاصله را
که روی شانهی گل، جای پای باران است
که روی شانهی گل، جای پای باران است
نزول آب٬ حضور دوباره برگ است
دوام باغچه در هایهای باران است
سلمان هراتی
+ نوشته شده در شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت توسط مهدی هاشمی
|
کوه با نخستین سنگ آغاز می شود، انسان با نخستین درد...